سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ، شخصی را دوست دارد که در میان جمعیّت، بی آن که هرزه درایی کند و ناسزایی گوید، شوخ باشد، با تفکّرش تنها شود، با عبرت ها خلوت گزیند، و با نماز، شب زنده داری کند . [امام باقر علیه السلام]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جلوه های رفتاری و اخلاقی>رفتار با پدر

۱.ادب حضرت زهرا نسبت به پدر

یکى از آداب و رسوم زمان پیشین این بود که یکدیگر را به اسم صدا مى‏کردند، و این نوع خطاب نسبت به بعضى‏ها خلاف ادب بود، مخصوصاً حضرت رسول اکرم صلوات‏اللَّه و سلامه علیه که از مقام والا و احترام خاصى برخوردار بود نمى‏باید مثل سایر افراد مخاطب قرار گیرد.
لذا خداوند متعال در این رابطه آیه‏اى نازل فرمود که مسلمین موظف و مکلف شدند آن حضرت را رسول‏اللَّه خطاب کنند.
در این میان حضرت فاطمه هم مى‏خواست به این برنامه عمل کند، رسول اکرم (ص) از او خواست که به پدر پدر بگوید، حدیثى که مى‏خوانید در همین رابطه است:
عن الصادق علیه‏السلام قالت فاطمة علیهاالسلام: لما نزلت: «لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا»
(ر) هبت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم آن اقول له: یا ابة فکنت اقول: یا رسول‏اللَّه فاعرض عنى مرة او اثنتین او ثلاثا، ثم اقبل على فقال: یا فاطمة انهالم تنزل فیک و لا فى اهلک و لا فى نسلک، انت منى و انا منک.
انما نزلت فى اهل الجفاء والغلظة من قریش اصحاب البذخ والکبر، قولى: یا ابة، فانها احیى للقلب و ارضى للرب.
از امام صادق علیه‏السلام روایت شده که حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها فرمود: وقتى که آیه‏ى (لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا) یعنى پیغمبر را مثل یکدیگر صدا نزنید نازل شد، منهم ترسیدم از اینکه به آن حضرت (اى پدر) بگویم. لذا آن حضرت را یا رسول‏اللَّه مى‏گفتم.
حضرت فرمود: اى فاطمه این آیه درباره‏ى تو و خانواده‏ات و نسلت نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم، بلکه درباره‏ى جفاکاران و درشت‏خویان از قریش و گردنکشان و اهل کبر و غرور نازل شد، شما: اى پدر بگو که قلبم را زنده مى‏کند و خدا را خشنود مى‏نماید.

۲.حضرت زهرا شبیه‏ترین کس به پیامبر در نشستن و برخاستن

فاطمة (ع) تشبه رسول‏اللَّه (ص) فى قیامها و قعودها
عن عائشة ام‏المؤمنین، قالت: ما رایت احدا اشبه سمتا و خدیا برسول‏اللَّه فى قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم
قالت: و کانت اذا دخلت على النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم قام الیها فقبلها و اجلسها فى مجلسه، و کان النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم اذا دخل علیها قامت من مجلسها فقبلته و اجلسته فى مجلسها.
فلما مرض النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم، دخلت فاطمة فاکبت علیه فقبلته، ثم رفعت راسها فبکت ثم اکبت علیه، ثم رفعت راسها فضحکت فقلت: ان کنت لاظن ان هذه من اعقل نسائنا فاذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم، قلت لها: ارایت حین اکببت علیه فرفعت راسک فضحکت، ما حملک ذلک؟!
قالت: انى اذا لبذرة اخبرنى انى اسرع اهله لحوقا به فذلک حین ضحکت.
فاطمه (س) در قیام و قعودش شبیه پیامبر (ص) است... از عایشه نقل شده است که گفت: کسى را شبیه‏تر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قیام و قعود ندیدم.
هنگامى که فاطمه (س) بر پیامبر (ص) وارد مى‏شد، پیامبر (ص) پیش پاى او قیام مى‏کرد و او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند و متقابلا هنگامى که پیامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد، فاطمه (س) پیش پاى پدر قیام کرده او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند.
چون پیامبر (ص) مریض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افکند و او را بوسید، بعد سرش را بلند کرد، و گریه کرد، دوباره خودش را به روى پدر افکند، بعد سرش را بلند کرد، و خندید.
گفتم: گمان مى‏کردم که او (فاطمه (س» داناترین زنان ما است، در حالى که او هم زنى از زنهاست.
چون پیامبر (ص) وفات یافت به او گفتم:
هنگامى که خودت را به روى رسول خدا (ص) افکندى، سپس سرت را بلند کردى و خندیدى چه شد؟ چرا خندیدى؟!
فاطمه (ع) فرمود:
من در آن هنگام مانند کسى بودم که هستى‏اش را از دست داده است. پیامبر (ص) به من خبر داد نزدیکترین کس که به او ملحق شود من هستم، در این هنگام خندیدم.

 

۳.ایثار نسبت به پدر و سایر اعضاى خانواده

فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام نه تنها براى افراد مستمند و بى‏چاره در خانه کمک و ایثار داشت، بلکه در داخل خانواده‏ى خود نیز ایثارگر بود و به هر یک از خانواده‏ى خود نیز ایثارگر بود و به هریک از خانواده‏ى خویش اعم از شوهر و فرزندان ایثار مى‏کرد.
فاطمه علیهاالسلام خود نمى‏خورد و على علیه‏السلام را سیر مى‏کرد، و خود گرسنه مى‏ماند و درد و رنج مى‏کشید، ولى شوهرش را متوجه نمى‏ساخت، و حتى جاهاى مجروح و متورم بدنش را که از هجوم و ضرب مهاجمین خونخوار و منافق به خانه‏اش صورت گرفته بود، از شوهرش پوشیده داشت و على آنها را هنگام غسل دادن پیکر پاک زهرا متوجه شد.
فاطمه علیهاالسلام به فرزندان نیز ایثار داشت و شبانه روز براى آنان زحمت کشید و دستاس نمود و با مهر و محبت بى‏نظیر آنان را پرورش داد و راه و رسم پرورش فرزند را به پیروانش نشان داد. او در حالى که مشغول کارهاى سخت و از جمله آرد کردن جو مى‏شد، از بچه‏هاى خود نیز غفلت نمى‏کرد و با آن حال به آنان مى‏رسید و نوازش مى‏فرمود...
آرى اخلاق اصیل و واقعى، هر انسانى را در رفتار خانوادگیش باید جستجو کرد، نه اخلاق بیرون مرزى و خارج از خانواده، که معمولاً در چنین مواقع، حقیقت‏یابى و حقیقت‏شناسى مشکل است، و اى بسا سر از تزویر حقه‏بازى درمى‏آورد.
زهرا تجسم ایثار به خانواده و توده‏هاى جامعه بود و در این میان از ایثارگرى او به پدرش نباید غفلت کرد. وى روزى از پدر بزرگوارش در منزل خود پذیرایى نمود و با پاره نانى آن حضرت را سیر کرد، در حالى که پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله سه روز بود که طعامى میل نکرده بود و فاطمه علیهاالسلام دلش به حال پدر مى‏سوخت و از شدت عاطفه گریه مى‏کرد. 
از حضرت على علیه‏السلام نقل شده است:
ما مشغول کندن خندق بودیم- که بدین وسیله از تهاجم دشمن جلوگیرى نماییم- ناگاه فاطمه علیهاالسلام به حضور پدر رسید و پس از عرض ادب، پاره نانى را به آن حضرت تقدیم داشته و گفت: پدر! این نانها را براى حسنین پخته بودم، اینک اینها را براى تو آوردم. پیامبر خدا آن نان را گرفت و گفت: فاطمه جان! این نخستین طعامى است، که در طول سه روز، پدرت میل مى‏کند.
در روزگار دیگر رسول خدا به شدت گرسنه بود و نمى‏توانست تحمل کند، بدین منظور سر به بیوتات همسرانش زد، ولى چاره‏اى نشد، سپس به خانه فاطمه آمد، با کمال تأسف آنجا نیز طعامى نبود، پیامبر الهى با تمام گرسنگى از خانه دختر برگشت، در این میان دو عدد نان و مقدارى گوشت از یکى از همسایه‏ها به دست زهرا رسید، آن بانوى ایثارگر آنها را در ظرفى گذاشت و یکى از فرزندانش را به دنبال پدر فرستاد و چنین گفت: سوگند به خدا، رسول خدا را بر خود و فرزندانم مقدم مى‏دارم.
رسول خدا دوباره وارد خانه دختر شد و از رسیدن تحفه و طعام آگاه گشت، در این بین فاطمه علیهاالسلام غذا را به حضور پدرش آورد، ولى دست غیبى را که از لطف خدا سرچشمه گرفته بود، بالاى سرش دید، زیرا ظرف غذا پر از طعام بود، همگى کنار هم نشسته، خوردند و سیر شدند و سپس زنان و همسران رسول خدا و همسایه‏هاى فاطمه علیهاالسلام نیز از آن بهره‏مند گشتند.
از مجموع این قضایا نتیجه مى‏گیریم که فاطمه علیهاالسلام به پدر و سایر اعضاى خانواده‏اش نیز فوق‏العاده ایثارگرى کرده و پیوسته براى سلامتى آنان تلاش نموده است.
حتى در تاریخ و کتب تفسیر و حدیث شیعه و سنى آمده است که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مریض شدند، فاطمه همراه با شوهرش نذر کردند که آن دو بزرگوار خوب شوند، آنان سه روز روزه بگیرند...
پس از شفاى فرزندان فاطمه، آن حضرت شخصاً براى شمعون یهودى کار کرد و از اجرت آن مقدارى جو گرفت و سه روز روزه گرفت. هنگام افطار غذایش را- همچون سایر اعضاى خانواده‏اش- به تربیت به مسکین، یتیم و اسیر کافر داد، و سوره‏ى دهر در حق آنان نازل شد.
و بدین طریق به جهان و جهانیان ثابت کرد که وى تا چه حدى به بچه‏هایش ایثارگر است؟ و در حق سایر مردم نیز تا آنجا ایثار کرد که سه روز گرسنگى را تحمل کرد، ولى اسیر کافر را سیر نمود.

۴.هجرت حضرت زهرا و همراهى پدر در سخت‏ترین شرائط

 هر روز فشار و آزار مشرکان بر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و مسلمانان شدت مى‏یافت. از سوى دیگر عده‏اى از مردم شهر مدینه مسلمان شدند و در انتظار پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) بودند. مشرکان نیز تصمیم گرفتند در شبى معین دسته‏جمعى به خانه رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) یورش برند و آن حضرت را به شهادت برسانند. على (علیه‏السلام) آن شب را در بستر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) خوابید و رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) به غارى در کوه ثور رفت و پس از سه روز از آنجا به مدینه هجرت نمود. 
على (علیه‏السلام) به دستور پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) امانتهاى مردم را به صاحبانش رد کرد و پس از سه روز فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را به اتفاق مادر خود فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبیر، نیمه شب سوار شترها کرد  و راه مدینه را در پیش گرفت. این هجرت خطراتى در پیش داشت زیرا دشمنان در پى آنان تاختند و در بین راه در منزل «ضجنان» به مهاجران رسیدند. على (ع) بانوان را در پناهگاهى پیاده نمود آنگاه با شمشیر آخته بر دشمن حمله کرد و آنان گریختند.
«در این هجرت زهرا (ع) به اتفاق دو بانوى مهاجر و سرپرستى على (ع) مسیر طولانى مکه به مدینه را در زیر آفتاب سوزان طى نمود و در روز پنجشنبه 15 ربیع‏الاول مطابق با هفتم مهر ماه به قُبا در نزدیک مدینه رسید و به خانه «سعد بن خیثمه» وارد شد خانه سعد مجاور رکن غربى و در جلو مسجد قُبا قرار داشت.

۵.همدردى با پدر

گاه دشمنان سنگدل، خاک، یا خاکستر بر سر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏پاشیدند، هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم خانه مى‏آمد، فاطمه علیهاالسلام خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک مى‏کرد. در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏فرمود:
دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.
در یکى از روزها، ابوجهل مشتى از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه‏ى گوسفندى را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامى که این کار انجام شد، ابوجهل و اطرافیان صدا به خنده بلند کردند و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم را به باد مسخره گرفتند.
بعضى از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود که توانائى بر دفاع نداشتند، ولى هنگامیکه این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه علیهاالسلام رسید به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش را نفرین کرد.

۶.حضرت فاطمه در جنگ احد و یارى نمودن پدر

رمضان سال سوم هجرت مى‏رسد، ولادت فرزندش حسن علیه‏السلام خاطره‏ى شیرین پیروزیهاى جنگ بدر را که در رمضان سال پیش رخ داد شیرین‏تر مى‏سازد.
چندى نگذشت که جنگ احد آغاز شد.
حمزه عموى پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم سردار دلیر مسلمانان و هفتاد و چهار تن نومسلمان دیگر به شهادت مى‏رسند.
ضایعه چندان دلخراش است که خدایبزرگ ضمن آیاتى آنان را تسلیت مى‏دهد.
«ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس...».
«اگر جراحتى به شما رسید به آنان هم مانند آن رسید. روزگار چنین است آن را از دست این بدست آن مى‏دهیم...».
به زهراء خبر مى‏دهند پدرش در جنگ آسیب دیده است. سنگى به چهره‏ى او رسیده و چهره‏اش را خونین ساخته است.
با دسته‏اى از زنان برمى‏خیزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمى‏دارند و به رزمگاه مى‏روند.
زنان، مجروحان را آب مى‏دهند و زخم‏هاى آنها را مى‏بندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مى‏دهد.
خون بند نمى‏آید. پاره بوریایى را مى‏سوزاند و خاکستر آن را بر زخم مى‏نهد تا جریان خون قطع شود.
پیغمبر در مصیبت حمزه گریان شد و زهراء هم گریست.
فاطمه علیهاالسلام هر دو یا سه روز خود را به احد مى‏رساند و بر مزار شهیدان مى‏گریست و آنان را دعا مى‏کرد. 
- به هنگام جنگ احد هنگامى که فاطمه و صفیه به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم رسیدند به آن حضرت نظر افکندند، حضرت به على علیه‏السلام فرمود عمه‏ام را از من دور نگه دارید ولى فاطمه را مانع نشوید. وقتى فاطمه علیهاالسلام به حضرت نزدیک شد و چهره‏ى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون دید، فریاد زد و شروع کرد به پاک کردن خونها و مى‏گفت: خشم خداوند بر کسى که چهره‏ى رسول خدا را خونین کرده شدت یابد. 
- فاطمه علیهاالسلام فریادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فریاد و ناله با دیگر زنان هاشمى و قریشى از خانه بیرون آمد. 
- على علیه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد و فاطمه علیهاالسلام خونها را از چهره‏ى حضرت مى‏شست حصیرى را گرفته و سوزانده و خاکستر آن را بر روى زخمها مى‏پاشید.
در حاشیه‏ى بحارالانوار آمده است: على علیه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد، وقتى فاطمه علیهاالسلام دید خونها را که مى‏شوید بند نمى‏آید، تکه حصیرى را گرفته و آتش زد و خاکستر آن را روى زخم پاشید تا خون بند آمد.


۷.دلسوزى براى پدر به هنگام وصیت با مردم

در روزهاى واپسین زندگانى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به منبر رفت و فرمود:
هرکس از من طلبى دارد درخواست نماید. بلال در کوچه‏هاى مدینه فریاد زد که: «مردم اینک این محمد بن عبدالله است که مى‏خواهد قبل از روز قیامت قصاص شود هرکس حقى از او طلب دارد بخواهد» مردى بلند شد و گفت: اى رسول خدا شما در جنگ بدر که صف سربازان را تنظیم مى‏کردید با شلاق خودتان بر شکم لخت من زدید. فرمود بیا قصاص کن، مرد گفت: همان شلاق را بیاورید.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به بلال اشاره فرمود: از خانه فاطمه علیهاالسلام همان شلاق روزهاى جنگ را بیاورید، وقتى بلال درب منزل فاطمه علیهاالسلام را کوبید و ماجرا را بیان کرد حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
اى بلال پدرم با شلاق روزهاى جنگ چه مى‏خواهد بکند؟ الان که روز جنگ نیست؟ بلال آنچه را که در مسجد گذشت خبر داد. فاطمه زهراء علیهاالسلام ناله‏اى زد و گفت:
واى از اى غم، براى غم و اندوه تو اى پدر بزرگوارم. غیر از تو چه کسى سرپرست فقرا و تهیدستان و در راه ماندگان است؟ اى دوست خدا و دوست همه‏ى دلها! اى بلال به فرزندانم حسن و حسین علیهماالسلام بگو نزد آن مرد بروند تا آن مرد، از آنان قصاص کند و نگذارند پیامبر را قصاص کند.

۸.به یاد پدر بعد از رحلت رسول اکرم

وقتى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم از دنیا رفت، بلال مؤذن دیگر اذان نمى‏گفت.
روزى فاطمه علیهاالسلام پیغام فرستاد: آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد.
الله‏اکبر، الله‏اکبر- فاطمه علیهاالسلام به یاد روزگار پدر افتاد، نتوانست از گریه خوددارى کند. هنگامى که بلال گفت: «اشهد ان محمدا رسول‏الله» فاطمه علیهاالسلام از شنیدن نام پدر صیحه زد و بیهوش شد. به بلال خبر دادند دیگر اذان نگو که فاطمه بیهوش شده است. بلال اذانش را قطع کرد. وقتى فاطمه علیهاالسلام به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام کن، عرض کرد: اجازه بده بقیه را نگویم زیرا براى شما مى‏ترسم.
از حضرت على علیه‏السلام نقل شده است که فرمود: حضرت رسول را در پیراهن مبارکش غسل دادم و فاطمه گفت:
آن پیراهن را به من نشان بده! همین که بوى پیراهن به مشام او رسید از هوش رفت: من که این حالت را از او مشاهده کردم پیراهن را از او پنهان نمودم.


۹.ناله‏هاى حضرت زهرا در فراق پدر

یا رسول‏الله، پدر جان، دریغ و آه از فراق تو، اى پدر چه بسیار بزرگ است تاریکى و ظلمتى که در مجالس پس از تو مشاهده مى‏گردد، و من دور مانده از جناب تو دریغ و افسوس مى‏خورم که هرچه زودتر نزد تو آیم.
پدر جان! در عزاى تو، اباالحسن امیرالمؤمنین سوگوار است.
پدر دو فرزندت حسن و حسین، برادر و امام برگزیده و دوست بى‏مانند تو، هم او که تو او را از کودکى بزرگ و تربیت کردى و سپس برادرت خواندى و از بزرگترین دوستان تو و محبوبترین اصحاب تو در پیشگاه تو بود، او که در پذیرش اسلام از همه پیشى گرفته و هجرت کرد.
اى پدر بزرگوار و اى بهترین انسانها.
اکنون بیا و بنگر که امام برگزیده‏ى تو را اسیرگونه به طرف بیعت تحمیلى مى‏کشند و مى‏برند.
پدر جان، غم سوگوارى تو ما را فراگرفته و درهم کوبیده است و گریه‏هاى مداوم، قصد جان ما را دارد و بد روزگارى دامنگیرمان شده است.
آنگاه فریاد سختى برآورد و فرمود:
فریاد با محمدا، فریاد اى دوست.
فریاد اى پدر، فریاد اى اباالقاسم، فریاد اى احمد،
فریاد از کمى یاران و یاوران،
فریاد از ناله بسیار،
فریاد از مشکلات فراوان.
فریاد از مصیبت و اندوه زیاد،
فریاد از مصیبت جانکاه.
پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صیحه‏اى زد و بیهوش بر زمین افتاد.
اى أنس آیا دلتان آمد که خاک بر روى رسول خدا بریزید؟
اى پدر! دنیا به دیدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگوارى تو انوار او بریده و گلهاى او پژمرده است، و خشک و تر آن حکایت از شبهاى تاریک مى‏کند،
اى پدر! همواره بر تو دریغ و افسوس مى‏خورم تا روز ملاقات.
اى پدر، از آن لحظه که جدایى پیش آمد، خواب از چشمم گریخت.
اى پدر! کیست از این پس که بیوه‏گان و مسکینان را رعایت نماید و امت را تا قیامت هدایت فرماید.
اى پدر! ما در حضرت تو عظیم و عزیز بودیم، و بعد از تو ذلیل و زبون آمدیم.
کدام سرشک است که در فراق تو روان نمى‏شود،
و کدام حزن و اندوه است که بعد از تو پیوسته نمى‏گردد،
و کدام چشم است که پس از تو سرمه‏ى خواب مى‏کشند؟
تو بودى بهار دین یزدان، و نور پیغمبران،
چه افتاد کوهسارها را که فرونمى‏ریزد،
و چه پیش آمد دریاها را که فرونمى‏رود،
چگونه است که زلزله‏ها زمین را فرونمى‏گیرد،
اى پدر! در بلا و رنجى عظیم و مصیبتى شگرف افتادم، و در زیر بار گران و هولناک ماندم،
اى پدر! فرشتگان بر تو بگریستند، و افلاک در ایستادند، و منبر تو بعد از تو وحشت‏انگیز و بدون استفاده گشت و محراب بى‏مناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشیده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت به زیارت تو و دعاى تو مشتاق آمد.
حضرت زهراء علیهاالسلام پس از دفن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم بى‏تابانه از منزل بیرون آمد و در حالى که از گریه و درد حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آنگاه که جایگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فریادى برآورد و بیهوش نقش زمین شد.
زنان مدینه که وضع را چنان دیدند، به سوى او دویدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. سپس در حالى که بر قبر پدر خیره شده بود فرمود:
پدر جان قوتم رفته و خویشنداریم را از دست داده‏ام و دشمنم سرزنش کننده‏ام شده و حزن و اندوه درونى مرا مى‏کشد.
پدر جان! یکه و تنها باقى مانده و در کار خویش حیران و سرگردانم صدایم خفته، و پشتم شکسته، و زندگیم در هم ریخته، و روزگارم تیره، شده است.
پدر جان! پس از تو براى وحشتم انیسى نمى‏یابم، و مانعى براى گریه‏ام و یاورى براى ضعفم پیدا نمى‏کنم آرى پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئیل و مکان میکائیل از بین رفت پدر جان پس از تو روابط انسانى دگرگون شد و درها به روى من بسته گردید.
پدر عزیزم من بعد از تو از دنیا نفرت دارم و تا زمانى که نفسم برآید با تو گریه خواهم نمود. پدر جان شوق من نسبت به تو پایانى ندارد و حزن من بعد از تو انجامى. فریاد اى پدر! فریاد اى پروردگار جهانیان.
حضرت زهراء علیهاالسلام با یاد روزگاران شیرین محبتهاى رسول خدا خطاب به کودکان خود مى‏فرمود: کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم که شما را عزیز و گرامى مى‏داشت؟ و همواره شما را بر روى دوش خود مى‏گرفت؟ و نمى‏گذاشت بر روى زمین راه روید. دیگر هرگز او را نمى‏بینم که این درب منزل را باز کند، و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتارى که همواره انجام مى‏داد.

۱۰.دیدار با پدر در قیامت

جابر بن عبداللَّه انصارى از قول على بن ابیطالب علیه‏السلام نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود:
- اى پدر در روز توقفگاه بزرگ (روز قیامت) شما را کجا ملاقات کنم؟
- فرمود: اى فاطمه، کنار در بهشت، در حالى که پرچم «الحمدالله» با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت مى‏کنم.
- عرض کرد: پدرم اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- فرمود: مرا بر حوض (کوثر) ملاقات کن، در حالى که به امتم آب مى‏دهم.
- پدرم، اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- مرا بر صراط ملاقات کن، در حالى که ایستاده‏ام و مى‏گویم پروردگار امت مرا سالم بدار - اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- مرا نزد میزان ملاقات کن، در حالى که مى‏گویم: پروردگارا، امت مرا سلامت بدار.
- اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟
- مرا بر کنار جهنم ملاقات کن، در حالى که امتم را از شعله و زبانه‏هاى آتش منع مى‏کنم پس فاطمه علیهاالسلام خوشحال شد.





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » احمد زیدونی ( سه شنبه 85/12/1 :: ساعت 3:40 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

وقایع بعد از شهادت حضرت زهرا
یازده نکته در رابطه با فدک
وقایع پس از ایراد خطبه حضرت زهرا
احتجاج حضرت زهرا با ابوبکر پس از ایراد خطبه
[عناوین آرشیوشده]